leee

هر آن چیزی که صید می کنم

leee

هر آن چیزی که صید می کنم

فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحق عطار کدکنی نیشابوری

این پیرمرد رو در یکی از پیاده روهای یزد دیدم. یاد داستان عطار نیشابوری افتادم.




« گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول معامله بود ، درویشی آنجا رسید و چندبار- شیءالله – گفت. وی به درویش نپرداخت. درویش گفت ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت چنانکه تو خواهی مرد! درویش گفت تو همچون من می توانی مرد؟ عطار گفت: بلی! درویش کاسه ی چوبین داشت ، زیر سرنهاد و گفت الله و جان بداد. عطار را حال متغیر شد ، دکان بر هم زد و به این طریق در آمد.»



البته بعد از چند دقیقه اون پیر مرد از جاش بلند و نگاهی به اطرافش انداخت.


متن داستان رو از وبلاگ :  http://ayoobtala.blogfa.com  برداشتم. تنها متنی بود که احساس می کنم دقیق تر بود. نوشته ای است از جامی.